سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

دکترین امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ

دکترین امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ

undefined
بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

undefined
طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

undefined
کاروان‌های دریایی کمک به غزه

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

undefined
جنگ 12 روزه

جنگ 12 روزه

undefined
گاه‌شمار جنگ غزه

گاه‌شمار جنگ غزه

undefined
توافق صلح ایران و عربستان

توافق صلح ایران و عربستان

undefined
طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

تندروهای صهیونیست‌ باد کاشتند پس طوفان درو می‌کنند!
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
New node

New node

تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

New node

New node

سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
alwaght.net
یادداشت

عبور از تنش‌زدایی | افق‌های تازه در نشست‌های سه‌جانبه ایران، عربستان، چین

يکشنبه 23 آذر 1404
عبور از تنش‌زدایی | افق‌های تازه در نشست‌های سه‌جانبه ایران، عربستان، چین
نشست سه‌جانبه تهران نشان داد که روند عادی‌سازی روابط بین تهران و ریاض وارد مرحله‌ عملیاتی و برنامه‌محور شده که علاوه‌بر اجرای توافق پکن، مسیر توسعه همکاری‌های اقتصادی، امنیتی و منطقه‌ای را هموار می‌سازد.

 

الوقت- با شتاب گرفتن تغییرات سیاسی و امنیتی در غرب آسیا، ایران و عربستان سعودی بیش از پیش به سمت تحکیم روابط دوجانبه و همگرایی راهبردی تمیل پیدا کرده‌اند. در این چارچوب، سومین دور نشست مشترک معاونان وزرای خارجه ایران و عربستان سعودی با همراهی چین روز سه‌شنبه (۱۸ آذر) در تهران برگزار شد. این گردهمایی که در مسیر کاهش تنش‌ها و بازسازی روابط پس از توافق پکن در مارس ۲۰۲۳ شکل گرفت، عزم راسخ دو طرف برای تقویت گفتگو و همکاری را به نمایش گذاشت.

این نشست  به ریاست «مجید تخت روانچی»، معاون سیاسی وزارت خارجه ایران و با حضور «ولید الخریجی»، قائم مقام وزیر خارجه عربستان و «میائو دیو»، معاون وزیر خارجه چین برگزار شد.

طرف‌ ایرانی و سعودی بر تعهدشان در اجرای تمام مفاد توافقنامه پکن و تلاش مستمر برای تحکیم روابط همسایگی بین دو کشور از مسیر پایبندی به منشور سازمان ملل متحد، منشور سازمان همکاری اسلامی و قوانین بین‌المللی از جمله احترام به حاکمیت، تمامیت سرزمینی، استقلال و امنیت طرفین تاکید کردند. هر سه کشور از پیشرفت مستمر در روابط ایرانی- سعودی و فرصتهای موجود برای ارتباط مستقیم میان دو کشور در تمام سطوح و بخش‌ها استقبال کردند.

گسترش همکاری سیاسی-اقتصادی

در حدود سه سال گذشته و پس از امضای توافق صلح، ایران و عربستان تلاش کرده‌اند روابط دوجانبه را به سطح دوران قبل از قطع روابط دیپلماتیک بازگردانند و فضای بی‌اعتمادی سالهای گذشته را تا حد زیادی کاهش دهند. برگزاری نشستها و دیدارهای رسمی در سطوح مختلف نشان می‌دهد که تقویت روابط و گسترش مناسبات سیاسی دوجانبه به یکی از اولویتهای مهم تهران و ریاض تبدیل شده و این روند بیانگر درک مشترک دو کشور از ضرورت همکاری و گفتگو در شرایط پیچیده منطقه‌ای و بین‌المللی است.

توسعه روابط سیاسی مبتنی بر احترام متقابل و توجه به منافع مشترک می‌تواند به افزایش اعتماد و تثبیت روابط کمک کند. تداوم رایزنی‌های سیاسی علاوه‌بر شکل‌گیری روابط پایدارتر و همکاری‌های گسترده‌تر میان دو کشور، به تقویت ثبات منطقه‌ای و مدیریت اختلافات نیز کمک خواهد کرد.

با توجه به اینکه گسترش روابط دوجانبه در عرصه‌های مختلف از بستر دیپلماسی می‌گذرد، این مسئله در نشست تهران بیش از پیش محور توجه تهران و ریاض بود. از اینرو، موضوعات کنسولی یکی از محورهای اصلی نشست تهران را به خود اختصاص داد و دو طرف درباره تسهیل سفر اتباع، افزایش پروازهای منظم، خدمات‌رسانی به زائران و رفع موانع کنسولی گفتگو کردند. با در نظر گرفتن حضور بیش از ۸۵ هزار زائر حج و بیش از ۲۱۰ هزار زائر عمره ایرانی در سال ۲۰۲۵، گسترش همکاری‌های کنسولی نه‌ تنها ضرورتی اجرایی است بلکه فرصتی برای سنجش عمق همکاری‌های میان دو کشور به شمار می‌آید.

از سوی دیگر، با افزایش همکاری‌های سیاسی، جریان تجارت دوجانبه نیز متقابلاً رونق بیشتری خواهد یافت و بنابراین در حوزه اقتصادی، دو طرف بر فعال‌سازی کمیته‌های مشترک، آغاز پروژه‌های مشخص در حوزه انرژی، حمل‌ونقل، سرمایه‌گذاری و تجارت تاکید کردند.

ایران و عربستان از ظرفیتهای اقتصادی قابل توجهی برخوردارند که می‌تواند زمینه‌ساز توسعه همکاری‌ها باشد. هر دو کشور از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی در جهان به شمار می‌روند و نقش تعیین ‌کننده‌ای در بازار نفت و گاز دارند. هماهنگی بیشتر در حوزه انرژی، سرمایه‌گذاری مشترک در صنایع نفت و گاز، پتروشیمی و همچنین همکاری در چارچوب سازمان‌هایی مانند اوپک می‌تواند منافع اقتصادی قابل توجهی برای هر دو طرف به همراه داشته باشد.

ایران با برخورداری از زیرساختهای صنعتی و موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز در حوزه ترانزیت و حمل‌ونقل، می‌تواند شریک مناسبی برای پروژه‌های اقتصادی و تجاری عربستان باشد. در مقابل، عربستان با توان مالی بالا و برنامه‌های گسترده سرمایه‌گذاری در چارچوب چشم‌انداز 2030، ظرفیت قابل توجهی برای سرمایه‌گذاری مشترک در بخش‌های مختلف اقتصادی ایران از جمله انرژی‌های نو، صنایع، گردشگری و خدمات دارد. افزایش حجم تجارت دوجانبه و تسهیل روابط بانکی و تجاری می‌تواند به تقویت پیوندهای اقتصادی و کاهش موانع همکاری کمک کند.

اگرچه حجم تجارت ایران و عربستان چندان تعریقی ندارد اما آمارهای رسمی نشان می‌دهد پس از امضای توافق صلح، تجارت بین دو کشور رشد قابل توجهی داشته است. به گفته فرود عسگری، رئیس سازمان گمرک ایران، در سال 1403 تجارت غیرنفتی ایران و عربستان حدود ۶۱ هزار تن صادرات و واردات به ارزش ۲۵ میلیون دلار بود که نسبت به سال قبل از آن 6483 درصد رشد داشت. کالاهایی مانند محصولات فولادی، آهن، پسته، کشمش، فرش، شیشه و سیب از عمده اقلام صادراتی ایران به عربستان بوده‌اند. بر اساس این آمار، حجم تجارت دو کشور در 5 ماه اول سال جاری، به حدود ۴۱۰ هزار دلار رسیده که کمتر از ۰.۰۳ درصد کل تجارت ایران با کشورهای عربی را شامل می‌شود. در این دوره، ایران با ۳۴۵ هزار دلار و عربستان با ۶۴ هزار دلار سهم از صادرات را داشتند.  

این درحالی است که در سال 1385 حجم مبادلات تجاری دو کشور به یک میلیارد دلار در سال رسیده بود که بالاترین رقم در تجارت دو کشور بود. با این حال، با هدف گذاری‌های انجام شده و روند رو به رشد همکاریها در دو سال اخیر تجارت بین دو همسایه توسعه خواهد یافت.  

به‌منظور تسریع در اجرای برنامه‌های تجاری، دیدارهای مستمر و منظم میان مقامات دو کشور ادامه دارد. در این چارچوب، محمدرضا فرزین، رئیس بانک مرکزی ایران در آوریل 2024 با هدف توسعه روابط پولی و بانکی به عربستان سفر و با مقامات اقتصادی و بانکی سعودی در رابطه با تسهیل مبادلات مالی بین دو کشور گفتگو کرد. همان زمان حسن زرنگار، سرکنسول ایران در جده نیز با صالح عبدالله کامل، رئیس اتاق بازرگانی مکه دیدار ودو طرف بر افزایش همکاری‌های تجاری و اقتصادی تأکید کردند. علاوه‌براین، غلامرضا نوری قزلجه، وزیر جهاد کشاورزی ایران در دسامبر 2024، از تشکیل یک کارگروه مشترک بین ایران و عربستان برای تقویت همکاری در زمینه منابع طبیعی، مسائل زیست‌محیطی و کشاورزی خبر داد.

بنابراین، برگزاری نشستهای اقتصادی نشان می‌دهد که دولت چهاردهم تمرکز ویژه‌ای بر توسعه همکاری با همسایگان به‌ ویژه عربستان دارد. با تقویت روابط اقتصادی و تجاری با همسایگان، ایران می‌تواند بخش قابل‌ توجهی از ظرفیتهای بازار داخلی و منطقه‌ای خود را فعال کرده و اثر تحریم‌ها را کاهش دهد.

چین فراتر از میانجی

به رغم تلاش‌های ایران و عربستان برای گسترش همکاری‌های دوجانبه، اما نقش چین نیز به عنوان میانجی در این همکاری کلیدی است. توافق صلح پکن اکنون به ستون فقرات روابط  دوجانبه بدل شده و پکن در جایگاه میانجی بیطرف نقش ضامن سیاسی را ایفا می‌کند. نشست تهران نشان داد که این نقش نه‌ تنها تثبیت شده بلکه در حال گسترش است. چین با اعلام ادامه حمایت از مناسبات تهران و ریاض، افق‌های تازه‌ای به دیپلماسی شرقی در منطقه گشوده و زمینه‌ای فراهم می‌آورد که می‌تواند جایگزینی برای چارچوبهای سنتی غرب‌محور باشد.

چین با نگاهی بلندمدت به تحولات منطقه غرب آسیا به ‌خوبی آگاه است که بدون ثبات و همکاری میان بازیگران اصلی منطقه، تحقق اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیکی‌اش با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. از اینرو، تقویت روابط ایران و عربستان برای پکن صرفاً یک موفقیت دیپلماتیک مقطعی نیست بلکه بخشی از یک راهبرد کلان محسوب می‌شود.

ابتکار «کمربند و جاده» به عنوان مهم‌ترین پروژه چین نیازمند مسیرهای امن، باثبات و قابل اتکا است و کشورهایی مانند ایران و عربستان نقش کلیدی در این مسیر ایفا می‌کنند. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در اتصال شرق به غرب و شمال به جنوب، و جایگاه عربستان در شریان‌های حیاتی انرژی و تجارت دریایی، این دو کشور را به حلقه‌های اساسی در تحقق کریدورهای مدنظر چین تبدیل کرده است. هرچه هماهنگی و اتحاد میان تهران و ریاض افزایش یابد، امکان تحقق سریع‌تر و کم‌هزینه‌تر این کریدورها نیز فراهم خواهد شد.

در حوزه انرژی نیز نقش چین بسیار برجسته است. پکن بزرگ‌ترین واردکننده نفت از ایران و عربستان به شمار می‌رود و ثبات در روابط میان این دو کشور، امنیت انرژی چین را تقویت می‌کند. چین با استفاده از روابط گسترده تجاری و اقتصادی خود می‌کوشد از انرژی به عنوان ابزاری برای نزدیک‌تر کردن دیدگاه‌ها و منافع تهران و ریاض بهره ببرد و همکاری‌های اقتصادی را به پیوندهای سیاسی پایدارتر تبدیل کند.

فراتر از این، چین درصدد است صلح و همکاری میان ایران و عربستان را به یک پلتفرم منطقه‌ای تبدیل کند که سایر کشورها نیز بتوانند به آن بپیوندند و در چارچوب شراکتهای راهبردی با پکن همکاری کنند. این رویکرد در شرایطی اهمیت بیشتری می‌یابد که چین در رقابت فزاینده با آمریکا به حمایت و همراهی کشورهای کوچک و بزرگ به‌ویژه دارندگان منابع انرژی نیاز مبرم دارد. از این منظر، نقش‌آفرینی فعال چین در نزدیکی ایران و عربستان نه‌ تنها یک اقدام دیپلماتیک بلکه بخشی از بازطراحی موازنه قدرت در جهان به سود پکن است.

حل پرونده‌های منطقه

ایران و عربستان به دلیل جایگاه و وزن بالا در معادلات سیاسی، امنیتی منطقه، این ظرفیت را دارند که همکاری‌های خود را از سطح روابط دوجانبه فراتر برده و به پرونده‌های پیچیده و مورد اختلاف منطقه‌ای نیز تسری دهند. بنابراین، در بخش امنیتی نشست تهران گفتگوها بر مدیریت بحرانهای منطقه‌ای، جلوگیری از تشدید اختلافات و ایجاد درک مشترک از تهدیدات متمرکز بود.

تجربه سالهای گذشته نشان داده که رقابت و تنش میان تهران و ریاض نه‌ تنها به حل بحران‌های منطقه‌ای کمکی نکرده بلکه در برخی موارد به تشدید بی‌ثباتی انجامیده است. از اینرو، حرکت به سمت گفتگو و همکاری می‌تواند نقطه عطفی در مدیریت بحرانهای مزمن منطقه باشد.

یکی از مهم‌ترین پرونده‌هایی که طی یک دهه اخیر سایه سنگینی بر روابط ایران و عربستان انداخته، بحران یمن است. یمن اکنون به صحنه‌ رقابت‌های منطقه‌ای و حتی بین‌المللی تبدیل شده و هزینه‌های انسانی، سیاسی و امنیتی گسترده‌ای برای همه بازیگران درگیر به همراه داشته است. بنابراین، در نشست سه جانبه، تهران و ریاض و پکن در مورد پرونده یمن بر یک راه‌حل سیاسی جامع تحت نظارت سازمان ملل توافق نظر داشتند، موضعی که در بیانیه مشترک سه‌جانبه نیز صریحا آمده بود.

از اینرو، ایران و عربستان می‌توانند با درک منافع مشترک خود در ثبات منطقه، همکاری‌ برای کاهش تنش‌ها، توقف درگیری‌ها و فراهم‌سازی بستر گفتگوی یمنی-یمنی آغاز کنند. نشست سه‌جانبه تهران که همزمان با شروع دور جدیدی از تحرکات نظامی عربستان و امارات در مناطق اشغالی یمن برگزار شد، حامل این پیام است که ایران تمایل دارد راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک برای حل بحران‌های منطقه‌ای ارائه دهد. در صورتی که طرف سعودی اراده سیاسی لازم را داشته باشد، نقاط اشتراک متعددی برای همکاری در این پرونده وجود دارد که می‌تواند به برقراری صلح و ثبات پایدار در یمن منجر شود.

ایران و چین همواره در پی برقراری ثبات در یمن بوده‌اند، درحالی که عربستان، پیرو سیاستهای آمریکا، مسیر جداگانه‌ای را دنبال می‌کند که به تشدید تنشها در دریای سرخ انجامیده است. از اینرو، ایران و چین می‌توانند سعودی‌ها را نسبت به پیامدهای بحران‌سازی واشینگتن در یمن آگاه کرده و زمینه شکل‌گیری اتحاد سه‌جانبه‌ای برای پایان این بحران ده‌ساله را فراهم آورند.

در سطحی گسترده‌تر، تشدید تهدیدات و اقدامات رژیم صهیونیستی در منطقه، ضرورت همکاری میان قدرت‌های بزرگ جهان اسلام را بیش از پیش برجسته کرده است. در همین رابطه، سه کشور در نشست تهران خواستار توقف فوری تجاوزات رژیم صهیونیستی به فلسطین، لبنان و سوریه شدند و اقدام به تجاوز و نقض حاکمیت و تمامیت سرزمینی  ایران را محکوم کردند. 

ایران و عربستان به‌ عنوان دو قدرت اثرگذار منطقه اگر با پشتیبانی چین پیوندهای سیاسی و حتی امنیتی خود را مستحکم سازند، می‌توانند سد محکمی در برابر ماجراجویی‌های تل‌آویو ایجاد کنند. چین که از اقدامات بی‌ثبات‌ساز‌ رژیم صهیونیستی و پیامدهای آن بر امنیت منطقه و منافع اقتصادی‌اش به‌ شدت نگران است می‌کوشد در هماهنگی با شرکای ایرانی و سعودی از ظرفیت دیپلماسی چندجانبه برای مهار این تهدید بهره گیرد. تهران و ریاض نیز به‌ خوبی می‌دانند که همگرایی در برابر اسرائیل، توان خنثی‌سازی توطئه‌های این رژیم را دوچندان می‌کند.

 

تگ ها :

ایران عربستان چین نشست سه جانبه عادی سازی روابط امنیت کنسولی یمن اسرائیل تهدید همکاری تجارت

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

ترمیم اسکناس‌؛ شغل جدید در غزه

ترمیم اسکناس‌؛ شغل جدید در غزه